ریکشن داریمم
وقتی که داری غرق میشی 🌊
تام؛: داشتین توی قایق کوچیک وسط دریاچه حرف میزدین که باد شدیدی زد و قایق تکون خورد. تو تعادلت رو از دست دادی و افتادی تو آب.تام فقط یک نگاه کوتاه کرد و سریع پرید و تا دستش دستت رو لمس کرد، کشیدت سمت ساحل. درحالی که نفس نفس میزدی کتشو در اورد و دورت انداخت: خوبی؟ اروم باش🩵
متئو: با هم نزدیک ساحل توی آب کمعمق بازی میکردین. تو کمی دورتر رفتی. صدای خفه و بریده: م... مت.. متئو... سریع برگشت و دید داری دست هات رو وحشیانه تو اب تکون میدی. سریع پرید سمتت. دستاشو دورت حلقه کرد و اوردت سمت شنا، مدام تکرار میکرد: اروم باش،من اینجام،نفس بکش:) 💧
دراکو : روی لبهی اسکله نشسته بودین، پاهاتون توی آب تکون میخورد. تو برای شوخی یکم بیشتر خم شدی، ولی یهو یه موج تعادلت را گرفت و پرتت کرد پایین.رنگش پرید. سریع پرید پایین. دستت رو گرفت و کشیدت بالا. در حالی که نفس نفس میزد گفت: دیگه... اصلا... اینکارو نمیکنی... داشتی خودتو به کشتن میدادی! بغلت کرد*🐟
تئو: زیر آفتاب شنا میکردین. تو آروم جلوتر رفتی و یهو حرکاتت کند شد، انگار یکی پایین میکشیدت. نگاهش جدی شد، حتی فرصت فکر کردن هم نداشت. با یک شیرجه بیصدا به زیر آب رفت، دستت را محکم گرفت و هر دوتونو بالا کشید. وقتی به ساحل رسیدین اروم گفت: فک کنم باید کارت عضویت غواصی بگیرم. خوبی خودت؟ 🐳
انزو: خنده و صدای آب با هم قاطی شده بود، مسابقه گذاشته بودین که کی زودتر به اسکله برسه. چند متر جلوتر از او بودی، ولی یکهو مکث کردی و شروع کردی به دست و پا زدن. صدای خفهات به گوشش رسید، قلبش یک لحظه ایستاد. «بمون! الان میام!» فریاد زد و با چند حرکت بلند خودشو رسوند. وسط نفسنفسزدن،گفت «قول بده دیگه وسط مسابقه غیب نشی.»🐬
ریگی: روی شنهای خیس نشسته بود و نگات میکرد که به آرومی سمت عمق میرفتی. یک لحظه دید سرت زیر آب رفت و فقط یک دستت بالا اومد. بدون مکث، پرید تو آب، حتی کفشاشم درنیاورد. وقتی تو رو به ساحل رسوند،فقط آروم تو گوشت گفت: «الان جات امنه…»🐋
____________________________________
نظراتون خیلی مهمه هااا، لایک هم فراموش نشه لطفااا، بوسسسس ( درخواسـ🎀ـتی هم داشتین بگین)
تام؛: داشتین توی قایق کوچیک وسط دریاچه حرف میزدین که باد شدیدی زد و قایق تکون خورد. تو تعادلت رو از دست دادی و افتادی تو آب.تام فقط یک نگاه کوتاه کرد و سریع پرید و تا دستش دستت رو لمس کرد، کشیدت سمت ساحل. درحالی که نفس نفس میزدی کتشو در اورد و دورت انداخت: خوبی؟ اروم باش🩵
متئو: با هم نزدیک ساحل توی آب کمعمق بازی میکردین. تو کمی دورتر رفتی. صدای خفه و بریده: م... مت.. متئو... سریع برگشت و دید داری دست هات رو وحشیانه تو اب تکون میدی. سریع پرید سمتت. دستاشو دورت حلقه کرد و اوردت سمت شنا، مدام تکرار میکرد: اروم باش،من اینجام،نفس بکش:) 💧
دراکو : روی لبهی اسکله نشسته بودین، پاهاتون توی آب تکون میخورد. تو برای شوخی یکم بیشتر خم شدی، ولی یهو یه موج تعادلت را گرفت و پرتت کرد پایین.رنگش پرید. سریع پرید پایین. دستت رو گرفت و کشیدت بالا. در حالی که نفس نفس میزد گفت: دیگه... اصلا... اینکارو نمیکنی... داشتی خودتو به کشتن میدادی! بغلت کرد*🐟
تئو: زیر آفتاب شنا میکردین. تو آروم جلوتر رفتی و یهو حرکاتت کند شد، انگار یکی پایین میکشیدت. نگاهش جدی شد، حتی فرصت فکر کردن هم نداشت. با یک شیرجه بیصدا به زیر آب رفت، دستت را محکم گرفت و هر دوتونو بالا کشید. وقتی به ساحل رسیدین اروم گفت: فک کنم باید کارت عضویت غواصی بگیرم. خوبی خودت؟ 🐳
انزو: خنده و صدای آب با هم قاطی شده بود، مسابقه گذاشته بودین که کی زودتر به اسکله برسه. چند متر جلوتر از او بودی، ولی یکهو مکث کردی و شروع کردی به دست و پا زدن. صدای خفهات به گوشش رسید، قلبش یک لحظه ایستاد. «بمون! الان میام!» فریاد زد و با چند حرکت بلند خودشو رسوند. وسط نفسنفسزدن،گفت «قول بده دیگه وسط مسابقه غیب نشی.»🐬
ریگی: روی شنهای خیس نشسته بود و نگات میکرد که به آرومی سمت عمق میرفتی. یک لحظه دید سرت زیر آب رفت و فقط یک دستت بالا اومد. بدون مکث، پرید تو آب، حتی کفشاشم درنیاورد. وقتی تو رو به ساحل رسوند،فقط آروم تو گوشت گفت: «الان جات امنه…»🐋
____________________________________
نظراتون خیلی مهمه هااا، لایک هم فراموش نشه لطفااا، بوسسسس ( درخواسـ🎀ـتی هم داشتین بگین)
- ۶.۱k
- ۱۸ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط